محل تبلیغات شما

یونگ و کشف روان - بخش چهارم: سایه (Shadow)

یونگ و کشف روان - بخش چهارم: سایه (Shadow)

چنانچه گفتیم، ناخودآگاه نزد یونگ از دو بخش تشکیل می شود: ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعیناخودآگاه شخصی حاصل تجربه و زیست فرد در طول حیات خویش است. اما ناخودآگاه جمعی، فصل مشترکی در روان بشر است و از بدو تولد با اوست. بخشی از آن حاصل تکامل نوع بشر و در واقع روح جمعی اوست. به بیان ساده تر ناخودآگاه جمعی، فصلی مشترک در میان تمامی آدمیان و ناخودآگاه بشر در طول تاریخ است. ناخودآگاه جمعی از کهن الگوها و غرایز تشکیل می شود.

کهن الگوها بی شمارند، بطور مستقیم نمی توان آنها را تجربه کرد اما بتجربه، می توان بروز و ظهور آنها را شناخت. در بین این بی شمار کهن الگوها، سه کهن الگوی سایه، آنیما و آنیموس آشکاراتر، تن به تجربه فرد می دهند و بیشترین و آزار دهنده ترین تأثیر را بر "خود" دارند. این سه کهن الگو بخشی اصلی از مدل یونگ از روان انسان هستند.

همچنین گفتیم زندگی از دید یونگ زمانی حقیقی است که در جهت خویشتن (Self) باشد. خویشتن هدف زندگی و رشد روانی است و این سفر به سوی خویشتن را یونگ، فرآیند تفرد یا فردیت یافتگی نامیده است. طی طریقی که ماحصل آن، تولدی دوباره و انسانی تمامیت یاقته، مستقل و یگانه است.

اولین گام در خودشناسی، و سفر بسوی خویشتن، روبرو شدن با سایه و پذیرش اوست. یونگ می گوید: "ملاقات با خود حقیقی در اصل ملاقات باسایه خود است. سایه گذرگاهی تنگ و در باریکی است که هرکس وارد ژرفای چاه تاریک وجود شود نمی تواند از فشار آن برحذر بماند. اما فرد نباید به خاطر این درد از شناخت آن بگریزد."

سایه (Shadow) چیست و چگونه ایجاد می شود؟

سایه استعاره ای است که یونگ برای اشاره به بخشی از تاریک خانه ناخودآگاه آدمی بکار می گیرد که حامل ویژگی های فرومایه ی شخصیت است. چه کسی می تواند ادعا کند خود را غرق در افکار منفی و ناشایست نیافته، یا رفتاری ناشایست، هرگز از او سر نزده است؟ آدمی برای فرار از آنچه از درون او نشات گرفته به کجا می تواند بگریزد؟

می‌گریزم تا رگم جنبان بود/کی فرار از خویشتن آسان بود؟(مثنوی-دفتر پنجم)

سایه مشکلی اخلاقی است که شخصیت آگاه ما را به چالش می کشد و برای هیچ کس بطور کامل، بحالت خودآگاه در نمی آید مگر با جد و جهدی عظیم. یونگ معتقد بود جنگی در جهان اتفاق نمی افتاد اگر مردم از سایه ی خویش آگاهی می داشتند. (cw10-p455)

هر شخص مطابق با باورها و ارزش های خود، ویژگی هایی از شخصیت را مثبت و بعضی دیگر را منفی قلمداد می کند. ویژگی هایی که شخص، مثبت قلمداد می کند ممکن است تبدیل به نقابی (پرسونا) شوند که به دیگران نمایش میدهد و ویژگی های منفی، به گوشه ای در ناخودآگاه رانده می شود تا نه در برابر دیدگان خودش باشد و نه دیگران. این گوشه تاریک را یونگ سایه می خواند. مثبت یا منفی بودن ویژگی هایی که به سایه رانده می شوند، کاملا به شخص بستگی دارد. یونگ می گوید (برگرفته از مجموعه آثار-9- پ13) مواردی هستند که فرد ویژگی های مثبت شخصیتی خود را سرکوب کرده و به سایه رانده است که در این حالت "خود" اساسا نقشی منفی و نامطلوب را بازی می کند.

یونگ می گوید ترجیح می دهم کامل باشم تا خوب. کامل بودن از دید یونگ یعنی پذیرش همه ابعاد شخصیت، چه مثبت و چه منفی. او می گوید هرجا سایه هست تضاد و تناقض نیز هست و بدون آن هیچ کس کامل نیست. "مردمان دو بعدی با پرسونا یا صورتکی که پیش روی خود گرفته اند و در پشت آن پنهان شده اند یکی انگاری کرده اند و خود به آن صورتک بدل شده اند. صورتک به خودی خود سایه پدید نمی آورد. تنها تصویری کاملا واضح از یک شخصیت است که بر صفحه ای نقش بسته است، هیچ عیب و لغزشی در او نیست و هیچ لکه ای بر سراسر تصویر نمی یابید. ولی وقتی متوجه می شوید سایه ندارد، می فهمید که با یک صورتک سر و کار دارید و انسان واقعی پشت آن تصویر جای گرفته است."

برای نمونه شجاعت ویژگی است که ممکن است از دید شخص مثبت قلمداد شود و تبدیل به بخشی از نقاب او گردد. حال آنکه پشت این نقاب ترس های فراوانی ریشه دوانده باشند. یا تنبلی، ویژگی باشد که شخص نخواهد به دیگران نشان دهد و آنرا به سایه خود تبعید کند.

سایه با پنهان کاری هم سرشت است. از همین رو پنهان کاری و هرچیزی که باعث می شود دست به پنهان کاری بزنیم باعث تقویت سایه می شود.

این بخش از سایه، شخصی است و از محتویات ناخودآگاه شخصی آدمی، فربه شده است. اما هسته و انرژی دیگری هم در ناخودآگاه جمعی هست که یونگ آنرا کهن الگوی سایه می داند. کهن الگویی که یونگ آنرا شر مطلق می داند.

بخش دیگری از سایه تحت تاثیر رفتارهای جمعی ایجاد می شود. همراهی با گروه و نقاب تعلق به گروه را بر چهره داشتن می تواند باعث پیوند سایه گروه و سایه فرد گردد.

در خیابانی رانندگی می کنید که رانندگان در آن به قانون احترام نمی نهند و شما نیز تشویق می شوید قانون را نادیده بگیرید. در امتحانی شرکت می کنید که همه در حال تقلب کردن هستند و شما متقلب بودن را در آن شرایط امری ناپسند نمی شمرید. یا ملتی که خود را باهوش از دیگر ملت ها می داند. اینها مثالهایی هستند که نشان می دهند چگونه سایه جمع می تواند باعث بزرگ تر شدن سایه فرد شوند.


خورخه لوئیس بورخس

خرنامه ازمیرزاده عشقی

دکترمظاهر مصفا ادیب وشاعر معاصر دارفانی را وداع گفت.

سایه ,یونگ ,ناخودآگاه ,کهن ,ویژگی ,نمی ,است که ,می شود ,روان بخش ,و کشف ,کشف روان

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حسابداری AC30 و حسابر30، پایان نامه، از هنرستان تا دانشگاه روستای زیبای کرین (مرکز دهستان پلنگا) مطلب برتر وبسایت شخصی محمد صالح طراحی cychutili 118فایل- اولین مرکز فروش فایل به صورت حجمی Katharine's collection ویترین تاپس کالا John's page وقتی برای نوشتن